XABA

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رها تر ….

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رها تر ….?

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رها تر ….? – اشعار و دلنوشته های زیبا – رد پای باران

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر چشمانت از چشمه سارانِ صافِ سحر با صفاتر با تو برای چه از غربت دست هایم بگویم ؟ ای دوست ! ای از غم غربَتِ من به من آشناتر

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر چشمانت از چشمه

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر. چشمانت از چشمه ساران صاف سحر با صفاتر. من با تو از هیچ, از هیچ توفان هراسی ندارم. ای ناخدای وجود من, ای از خدایان خداتر. ای خنده‌های زلال تو در گوش ذرات جانم …

اشعار حسین منزوی | | مجله رازینه

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر. چشمانت از چشمه سارانِ صافِ سحر با صفاتر. با تو برای چه از غربت دست هایم بگویم ؟ ای دوست ! ای از غم غربت من به من آشناتر. من با تو از هیچ ،‌ از هیچ توفان هراسی …

gooya news :: culture : به بهانه حذف هفتاد غزل از مجموعه …

ای گيسوان رهای تو از آبشاران رهاتر چشمانت از چشمه ساران صاف سحر با صفا تر * مجال بوسه به لب های خويشتن بدهيم که اين بليغ ترين مبحث شناسايی است.

حسین منزوی | اسفند ۱۳۸۹

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر چشمانت از چشمه ساران صاف سحر با صفاتر من با تو از هیچ, از هیچ توفان هراسی ندارم ای ناخدای وجود من, ای از خدایان خداتر ای خنده‌های زلال تو در گوش ذرات جانم

بهانه هایی برای نوشتن 1/حسین منزوی

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر. چشمانت از چشمه‌ساران صاف سحر باصفاتر ﷼ مجال بوسه به لب‌های خویشتن بدهیم. که این بلیغ‌ترین مبحث شناسایی است.

گنجور » شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۸ – تمثیل در …

تو چشم عکسی و او نور دیده است به دیده دیده را هرگز که دیده است جهان انسان شد و انسان جهانی از این پاکیزه‌تر نبود بیانی استادم فرمودند انسان کنایه از مردمک چشم است . به دهخدا مراجعه کردم .

حسین منزوی

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر چشمانت از چشمه ساران صاف سحر با صفاتر من با تو از هیچ, از هیچ توفان هراسی ندارم ای ناخدای وجود من, ای از خدایان خداتر ای خنده‌های زلال تو در گوش ذرات جانم

شعر زمان | حسین منزوی

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر چشمانت از چشمه سارانِ صافِ سحر با صفاتر با تو برای چه از غربت دست هایم بگویم ؟ ای دوست ! ای از غم غربَتِ من به من آشناتر من با تو از هیچ ،‌ از هیچ توفان هراسی …

تاول حکایت راه است | حسین منزوی

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر … اما این نکته را نگفته رها نکنم که منزوی در یک بزنگاه تاریخی، پُرطرفدار شد و آن دو تن یکی با مرگ و دیگری با عدم حضورش از ذهن‌های نقال ایرانی پر کشدیدند …

ادبیات فارسی سال دوم راهنمایی | مهر ۱۳۸۶

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر چَشمانت از چشمه ساران صاف سحر با صفاتر برای اولین بار در وزنی منحصر به فرد و ابتکاری، با این قافیه ها معشوق را ستوده است.

شعر و دنیایی که می سازمش | بهمن ۱۳۹۰

ای گیسوان رهای تو از آ…بشاران رهاتر (سلطان حسین منزوی) ای خانه ات پشت دریاچه ها، کوهساران، صحـاری. ای دختر دشت های پرآوازه ی بختیــــاری! در تو خدایان یونان و روم و فلسطین و کابل

گردانیدن عمر، رضی الله عنه، نظر او را از مقام گریه که هستی …

هم مانند قبله ای می شود که ما را از توجه به حق باز می دارد و به سوی توجه به خود می کشد. تو در گذشته توجه ات به زیر و بم ساز بود حالا هم به گریه روی آورده ای. باید از توجه به خود در گذشت تا به حق پیوست.

شعر نو :حسین منزوی -1

-1 نام تو را نمی­دانم. آری، اما می­دانم. گل ها اگر که نام تو را می­دانستند، نسل بهار از این­سان رو سوی انقراض، نمی­رفت حسین منزوی تو و کوهستان ** تو مثل شب

شعر های باران خورده …. | غزلسرا

از شانه های تو امن تر است … رهای کوه و در و دشت بودم و اکنون … از آن بلند سرانم که پای در پستم. به خویش وا بگذاریدم ای زمان و مکان. رها ز هر چه نبایست و هر چه بایستم …

گلچین شعر درباره گیسو • ستاره

12/11/2017 · شعر درباره گیسو در شعر معاصر برای توصیف زیبایی ظاهر معشوق زمینی و در شعر کهن گاهی در وصف معشوق زمینی و گاهی در معانی عرفانی به کار رفته است. در ادامه مجموعه ای از شعر درباره گیسو و متن در مورد باد و مو را خواهید خواند.

اشـعـار شـورانـگیـــز پـارســی* | تصنیف و ترانه

که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی. چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است. مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی. دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت. ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی

ساده اما قشنگ | فاضل نظری

ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی. با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود. منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی. ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر. دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی. فاضل نظری. برچسب‌ها: اشعار, غزل …

شعر در مورد ذوالجناح | گلچین زیباترین اشعار درباره …

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ذوالجناح برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید. عصر عاشورا کنار خیمه‌های سوخته . ذوالجناحی ماند با یال‌ رهای سوخته

اشعار مصائب آل الله در مسير كوفه تا شام *18*

بعد از تو گاهواره به دردم نمی خورد. چه زود پر کشیدی و از من جدا شدی بر روی دست باد عزیز دل رباب. مانند زلف های پریشان رها شدی در آسمان کرب و بلا ردّ خون توست. تو یک تنه برای خودت کربلا شدی مسعود …

چشم‌ها – پایگاه رسانه‌یی روزگار

دیگر نمی‌توانی رهای‌اش کنی و در آن حل می‌شوی، به تو بقا می‌بخشد. تو باید آماده شوی، وگرنه چون مرداب، رها از هر قید و بندی می‌مانی و می‌پوسی و رنگ محیط به خود می‌گیری.

مریم ا لیست فعالیت های من

شب افسانه ای با تو طلوع تازه ای دارد! تو در صبح اساطیری پگاهم می شوی آیا؟؟؟ صبور و ساده ای اما عمیق و ژرف،عشق من!!! برای حرف نجوا، نعره چاهم می شوی آیا؟؟؟ پس از صد سال اگر بد ترجمه کردی نگاهم را!!!

شعر نو : رها بینا – وطنم ایران…

شاعر: رها بینا, شعر: وطنم ایران…, دفتر: رهایی, تقدیم به ایران و ایرانی…. روی صفحه ی دلاویز خیال که همانند بهار٬ غنچه بشکفته به رنگ فردا بهترین نقش وجودم ! وطنم*** آینه زار تجلی خدا وطن پاک و سر ا

ღ “تو بگو از غم تنهایی من ” ღ

تو فقط مال مني. تو فقط مال همين قلب پر از احساس مني. شب من با تو سحر خواهد شد. تو نمي داني من. چه قدر عشق تو را مي خواهم. تو صدا كن من را. تو صدا كن مرا كه پر از رويش يك ياس شوم. تو بخوان تا همه احساس …

شعر | پایگاه اطلاع رسانی مالستان

ای خورشید تک ستاره شهر شب که ستاره چشمک زدن را فراموش کرده بود ســـکوتی مبهم همه جـــا را فــــرا گــــرفته بود احساس من تــــر شده از اشــــک‌های سرد بود هـمه مضـطرب و دلـــرزان بـودنـــد چـــهره‌های سـرد و غــم …

شعر | شهریور ۱۳۸۶

شن از حرمت رود و بستر شنپوش خشکرود از وحشت هرگز سخن می گوید بوته گز به عبث سایه ئی در خلوت خویش می جوید *** ای شب تشنه! خدا کجاست؟ تو روزی دگر گونه ای به رنگ دگر که با تو در آفرینش تو بیدادی رفته است:

آن چه برای ماهم نوشتم 1385-1390 | گربه ی ایرانی

18/06/2011 · من با دست جهت پرزها را عوض می کنم و روی پتو نقاشی می کشم.حرف اول نام تو.باز غرق می شوی در گردن و گیسوان من.بیا تا برف هست،تا آتش هست…. بیا تا فرشته ی برفی ات باشم.تو آتش باش و ذوبم کن…. مژه های …

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,